دکتر بنایی کیست
شادروان زنده یاد دکتر بنائی بزگمرد تاریخ تشکیلات ،تعلیم و تربیت،موءسس بسیاری از شرکتهای تعاونی، بنیانگذار مسابقات ورزشی مدارس و دانشگاهها، بانی دوره عالی تربیت بدنی در دانشیسرا ی عالی ، استاد دانشگاه هنر ، نقاش در رشته های( کلاسیک، مدرن،کاریکاتور و مینیاتور)، ومولف 57 جلد کتاب تربیتی، مترجم زبانهای فرانسه،انگلیسی) ،خوشنویس، عاشق خدمت برای تربیت نسل آینده بانی اردو هاو اردوکاهها و موسسات ورزش و خانه های پیشآهنکی، قهرمان و مروج رشته های مختلف ورزش، انسانی شجاع ،متدین،مرد بزرگی از خطۀ خراسان در دهۀ اخر خرداد1290 در محله یزدی آباد مشهد در خانواده ای پرهیزگار به دنیا آمد و پس از 80 سال زندگی پر تلاش در روز جمعه 12 مهر 1370 مطابق با 4 اکتبر 1991 در بروکسل چشم از دنیا فرو بست.............
دکتر بنائی در مرداد1318 ازدواج با دوشیزه ایران منصوری فرزند مرحوم میرزا عبذالنبی خان منصوری تشکیل خانواده داد و صاحب دو فرزند پسر و دختر شدند.
چو آفتاب اگر زادۀ خراسان بود همۀ وجودش گرمی ایران بود
بزرگمردی از دودمان فردوسی شکوهمندی همتای پوردستان بود
رونده ای به جمال و جلال پرچمدار یگانه ای به تمام و کمال انسان بود
توانگری همه دارائیش امید تلاش معلمی همه ایثار عشق و ایمان بود
به هر کجا هدفی پاک بود پیشاهنگ به هر کجا نیک مرد میدان بود
چراغ بود فرا راه همه در همه حال که صد هزار چو من طفل آن دبستان بود
دکتر بنائی ابتاد به خوریزی چشم راست دچار شد که به کلی نابیناشد.و تدریجاً چشم چپ هم نیمی از دید خود را از دست داد اندکی بعداز قضا صفراش مبتلا شد و عمل کیسه صفرا او را ناتوان کرد و آخر کار متوجه شدند که سرطان کبد در کمین مردی است که به خط خوش زیر تصویر فردوسی نوشته بود «نمیرم از این پس که من زنده
ام» او روزهای آخر عمر را در بیمارستان های بلژیک گذراند و در همانجا به خاک شپرده شد.این انسان شریف که همۀ ذرات وجودش از عشق وطن آکنده بود به خاک رفت بر سنگ مزارش فقط دو چیز با حروف لاتین نقش بسته است «««««حسین بنائی»»»»»1370--1290
مرد فرزانه ای ز دنیا رفت نا بهنگام و نا شکیبا رفت
مجمع دوستان یکدل را جمله بر جا نهاد و تنها رفت
وقتی دوستان و همکارانش از فوت او مطلع شدند مجلس یاد بودی در حسینیه شیرازیها در نزدیکی اردوگاه منظریه برگزار کردند و به یاد او اشک ریختند
کنون که خانه کردی در دل خاک بخواب آسوده ای جان و روان پاک
بخواب آسوده اینک با دل شاد تو را یاران نخواهند برد از یاد
وصیت نامه دکتر بنائی در سال 1349/4/30
بسم الله الرحمان الرحیم
چون همسرم را زنی با شرف با وجدان و دلسوز برای فرزندانمان می دانم و صیت می کنم که پس از مرگم کلیۀ اموالم متعلق به همسرم خواهد بود که با فرزندانش تا آخر عمرش زندگی کند و به هر طریقی که مصلحت بداند صرف اسایش اطفالش کند فقط از او خواهش دارم که یک دیستان 6 کلاسه در یکی از روستاهای دور خراسان از ماترک اینجانب بسازد و برای آموزگاران مربوطه هم دو اطاق در مجاورت دبستان بسازد و وقف آموزش و پرورش کنند و اگر همسرم زودتر از من فوت کرد کلیۀ ماترک من طبق سنت جاریه در مذهب اسلام به فرزندانم خواهد رسید ولی مشروط به اینکه از سهم کلیۀ آنها دبستان مورد نظرم را در محل دور افتاده ای نزدیک مرز بسازند و مابقی را به نحو تذکر داده شده در بالا پس از هزینه دفن و کفن بین خود تقسیم نمایند الا اینکه برای فرزندانی که تحصیلات کمتری دارند تا پایان تحصیلات لا اقل ششم متوسطه هزینه تحصیل آنها را بپردازند.
برج کلکچال ....
یکی ازدوستانش نقل میکند روزی به قصد راهپیمایی به منظریه راه حصارک را در پیش گرفتیم پای چشمه ای باتفاق دکتر بنائی که کلکچال بود نشستیم .پس از صرف ناهار دکتر بنائی بی مقدمه گفت من قصد دارم در اینجا اردوگاهی برای جوانان درست کنم ،همه گفتیم اینجا 2800 متر از سطح تهران لرتفاع دارد ممکن نیست . دکتر بنائی گفت خواستن توانستن است او خواست و توانست که اردوگان کلکچال را درست کند.
برج کلکچال به ارتفاع 27 متر و قطر قاعده 14 متر با 168 پله که روکار سراسر آن پوششی است مرکب از 12500قطعه سنگ متفاوت که شهرستانهاو روستاهای مختلف کشور توسط مربیان و واحدهای پیش آهنگی تهیه و به قطع معین تراشیده و روی هر یک نام فرد یا واحد اهداء کننده و شهرستانها یا روستاهای ی مربوطه حک و به کلکچال فرستاده شده است.
نام این برج را برج پاسداری میهن نامگذاری شد.اردوگاه کلکچال مجهز به یک برج 9 طبقه است که دارای ایستگاه هواشناسی ، زمین فوتبال ، بسکتبال ،استخر،آمفی تأتر ، خوابگاه، گلخانه، سالن اجتماعات،مسجد و ....است.یکی از زیباترین اردوگاه است که برجی با جالب ودیدنی می باشد. «برج یادمانی زنده یاد دکتر بنائی»
باور های دینی دکتر بنائی
1- پرداخت وجوه شرعیه و کمکهای نقدی جهت ساخت مساجد و هیئتهای مذهبی و کمکهای خیر خواهانه.
2- اعزام 92 معلم در تعطیلات نوروز 1333 که دورۀ پیش آهنگی در آذر 1332 در تهران دیدند برای زیارت عتبات عالیات به کربلاو نجف بردند.
3- اعزام جوانان پیش آهنگی که از سال 1350 به بعد در قالب طرح خدمت به حجاج ایرانی و غیر ایرانی با دستمال گردن و کارشناسایی مزین از پرچم ایران به حج .
4- ساخت مسجد و نمازخانه در اردوگاههای ثابت (منظریه ،باغرود،رامسر، کلکچال و اختصاص چادر یا چادرهایی مخصوص به نمازخانه در اردوگاههای موقت پیش آهنگی .چون دکتر بنائی موید التزام عملی به اجرای مراسم دینی بودند.
5- اجرای طرح « انجام وظیفه نیبت به خدا» در بیشتر مراسم و کلاسها که جزء مهمترین تعهد ایشان به اجرای آن ملتزم بودند.
6- کمک به محرومان و نیازمندان بخوصوص دانش آموزان و دانشجویان نیازمندو موسسات خیریه از حقوق ناچیز معلمی در دوران خدمت امری همیشگی و مستمر دکتر بنائی بود.
7- توجه وافر به سنت وقف که در وصیت خودش هم ذکر کرده که چنانچه اموالی مانده ماترک آن را یک دبستان 6 کلاسه در یکی از روستاهای دور افتاده خراسان بسازند.
8- تشویق و هدایت جوانان جهت به اثبات رساندن «به هر کجا عملی نیک بود پیش آهنگ»باید حضور داشته باشد.
نکته ها....
* لفظ من کم تر از دهانش خارج می شد،به تواناییها و کوششها و قدرتها ارج می نهاد و شخص خویش را در شخصیت جمع مستحیل می ساخت .
* همه از او می ترسیدند ترسشان ترسی بود توأم با احتزام همه او را دوست می داشتند چنان که او را دوست می داشت.
* در اوایل پیروزی انقلاب به اعتبار سمتی که داشتند در بازداشت به سر می بردند ، پس از مطالعات دقیق از پروندههای ایشان همانطور که انتظار می رفت ایشان را شخصی یافتند منزه ،پاک و صادقذ و در انجام گارهای خیر خستگی نا پذیر یافتند . یادش گرامی
عجب مردی بود دکتر بنائی؟!؟!
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند